• ۲۲ مهر ۱۴۰۳
  • تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت دوم: افلاطون و جامعه افلاطونی

    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت دوم: افلاطون و جامعه افلاطونی

    پیشنهاد می‌گردد برای درک بهتر از سیر تحول تاریخ عقاید اقتصادی، قسمت اول این مطلب را در لینک زیر مطالعه نمایید.
    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت اول: اقتصاد در جهان باستان

    علم اقتصاد از تلفیق و ترکیب عقاید به‌صورت مدون درآمده و کمال یافته است. در این سلسله مطالب اصول فکری، آرای مکاتب و سیر اندیشه‌های اقتصادی از یونان و روم قدیم تا دوران معاصر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. در نخستین قسمت به اقتصاد در جهان باستان پرداخته شد و تاریخ عقاید اقتصادی روم و یونان باستان و اندیشمندان آنها مورد توجه قرار گرفت. در دومین قسمت افلاطون و جامعه افلاطونی را معرفی می‌کنیم.

    آریستوکلیس، شاگرد سقراط، فرزند یک خانواده اشرافی بود که بعدها با نام افلاطون شناخته شد. وی ریاضیات، سیاست، موسیقی، دراما و… حتی فنون جنگی را در مدت ده سال از سقراط فرا گرفت. علاقه شخصی افلاطون به اخلاقیات(فلسفه) و سیاست بود و این دو را جدا نشدنی و قابل بررسی در یک چهارچوب کلی می‌دانست.

    در یونان باستان دو شکل حکومت وجود داشت: نوع اول که «دموکراسی مبتنی بر برده‌داری آتنی» نامیده می‌شد، در زمان افلاطون دوران افول خود را می‌گذراند. این نظام، نظامِ دموکراسی برای اقلیت معدود و استثمار برای اکثریت جامعه بود.

    افلاطون در پی تنفر ایجاد شده از این نظام، پس از قتل سقراط، به مدت ده سال یونان را به قصد مقصدهای مختلف ترک کرد و پس از بازگشت به کمک دوستانش آکادمی «فراگیری علوم مختلف» را تاسیس کرد که بعدها شاگردانی مثل ارسطو را پرورش داد. نوع دوم حکومت یونان «الیگارشی اسپارت» بود که در ضمنِ ارتجاعی‌ترین نوع حکومت بودن، از دید افلاطون از جنبه انضباط شخصی و تعلیم و تربیت قابل تحسین بود.

    مدینه فاضله افلاطون

    مدینه فاضله افلاطون دولت- شهری‌ (پولیس) است که جمعیت آن باید از راه کنترل ثابت بماند. افلاطون معتقد است که افزایش جمعیت باعث می‌شود که : اول، اداره جامعه سخت شود و دوم، مردم به سوی تجمل پرستی و مصرف کالاهای لوکس منحرف می‌شوند. مدینه فاضله افلاطون سه طبقه دارد:

    ۱- فرمانروایان (شامل مدیران و قضات)
    ۲- پاسداران (متشکل از سربازان و طبقه نگهبانان)
    ۳- عامّه شامل (کشاورزان و کارگران)

    طبقه اول، حکمرانان

     تشکیل دهندگان دولت و تصمیم گیران در مورد مسائل داخلی و خارجی هستند. این افراد از طبقه اشراف و فلاسفه پاک سرشت هستند و افلاطون بالاترین دانش آنها را سیاست می‌داند.

    مدینه فاضلهء افلاطون یک نظام «اشرافیت اشتراکی» است، لفظ اشتراکی در این نظام به این معنی است که طبقه حاکم حق گردآوری ثروت خصوصی را ندارند و باید از اموال اشتراکی استفاده کنند تا تمام انرژی و تمرکز خود را صرف انجام امور مملکت کنند تا کشورداری به بهترین شکل انجام شود.

    افلاطون یک گروه از مردم را که دانش اشرافی سیاست دارند را لایق فرمانروایی می‌داند و آنها را تنها گروهی می‌داند که ذات حقیقت و نیکی را درک می‌کنند. افلاطون مردم آرمان شهر خود را برادر می‌خواند با این تفاوت که بعضی از برادران از جنس طلا، بعضی نقره و دیگران را از آهن و برنج می‌داند. این دسته بندی اشخاص باعث نوعی تقسیم کار طبیعی می‌شود که شغل اشخاص را بر اساس مهارت‌های ارثی از بدو تولد مشخص می‌کند.

    اصل نیکی که در واقع همان اصل معرفت است در چارچوب جهان بینی افلاطون قابل بررسی است. افلاطون معتقد است تنها کسانی می‌توانند فرمانروایی کنند که از دانش اشرافی مربوط به نیکی و وجود برخوردارند و نیز تنها خردمندان و فلاسفه می‌توانند پس از عمری تلاش و کوشش به این دانش دست یابند.

    طبقه دوم، پاسداران

    این طبقه نیز مثل طبقه اول در اقلیت قرار دارند. این طبقه نگهبان جامعه و پشتیبان مدینه فاضله و اهالی آن هستند. برای پرورش این دسته ابتدا از میان نوجوانان مدینه فاضله، نخبگان اخلاقی، جسمی و روحی انتخاب می‌شدند و سپس به همه آنها آموزش‌های یکسانی داده می‌شد.

    افلاطون برای تربیت این دسته با تربیت آتنی مخالف است زیرا معتقد است این نوع آموزش سرشار از دروغ و تقلب است. از لحاظ فرمانبری و انضباط فکری افلاطون با آموزش‌های سختگیرانه اسپارتی موافق است.

    طبقه نگهبان باید  با تقوا باشند، به این معنی که نسبت به آرمان‌های مدینه فاضله وفادار باشند و این کار را به بهترین شکل انجام دهند. افلاطون نگهبانی از مدینه فاضله را در صورت نبود این ویژگی غیر ممکن می‌داند چون وظیفه طبقه حکمرانان فرمان دادن و وظیفه طبقه نگهابان اطاعت بدون چون و چرا است.

    طبقه سوم، طبقه عامّه

    این طبقه که بیشتر مردم مدینه فاضله را تشکیل می‌دهند، کارهای بدنی کشاورزی و صنعت و همچنین کارهای بازرگانی را انجام می‌دهند. با اینکه افلاطون به طور کل با ثروت‌ اندوزی فردی مخالف است اما در کتاب جمهوریت، جمع آوری ثروت شخصی را برای این دسته جایز دانسته است. افلاطون با این برنامه ثروت اندوزی سعی داشت که اختلاف طبقاتی موجود در یونان باستان را کمتر کند و امکان برابری مالی طبقات مختلف را فراهم آورد.

    بدین ترتیب افلاطون جامعه‌ای طبقاتی را ارائه می‌کند که در آن امکان تحرک بین طبقات حتی با داشتن استعدادهای طبیعی تقریبا غیر ممکن است.

    پرهام پهلوان
    دانشجوی کارشناسی اقتصاد دانشگاه تهران

     

    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت سوم: قرون وسطی و گذر به رنسانس