• ۱۵ آذر ۱۴۰۳
  • تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت سوم: قرون وسطی و گذر به رنسانس

    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت سوم: قرون وسطی و گذر به رنسانس

    پیشنهاد می‌گردد برای درک بهتر از سیر تحول تاریخ عقاید اقتصادی، قسمت اول این مطلب را در لینک زیر مطالعه نمایید.
    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت دوم: افلاطون و جامعه افلاطونی

    علم اقتصاد از تلفیق و ترکیب عقاید به‌صورت مدون درآمده و کمال یافته است. در این سلسله مطالب اصول فکری، آرای مکاتب و سیر اندیشه‌های اقتصادی از یونان و روم قدیم تا دوران معاصر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. در دومین قسمت به افلاطون و جامعه افلاطونی پرداخته شد و مدینه فاضله از دیدگاه وی مورد توجه قرار گرفت. در سومین قسمت به بررسی قرون وسطی و گذار به رنسانس می‌پردازیم.

    بعد از انقراض تمدن یونان و پیوستن آن به روم، نبوغ فکری یونان و تمدن رومی با یکدیگر ترکیب شدند. با بروز و تلفیق بحران‌های اجتماعی و اقتصادی با قلمروهای ایدئولوژیکی، امپراطوری روم به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد. روم غربی به دلیل فساد اخلاقی و فشار آوردن به بردگان با عصیان آنها روبه‌رو شد و در سال ۴۷۶ میلادی سقوط کرد. بعد از این، نظام برده‌داری که مانع پیشرفت فرهنگی انسان‌ها بود به فئودالیسم تبدیل شد. برده‌داری از میان نظام «اشتراکی» و «فئودالیسم» از درون نظام برده‌داری بیرون آمد. املاک بزرگی که در نظام برده داری، بردگان روی آنها کار می‌کردند، بهترین نمونه اراضی فئودالی تلقی می‌شد.

    با سقوط روم، سده‌های میانی یا قرون وسطی شروع شد و عصر جهان باستان پایان یافت. در این دوران در مغرب زمین آیین کلیسا در قالب تفکر مذهب کاتولیک قرار گرفت و برای ده قرن (از ۴۷۶ تا ۱۴۵۳ میلادی) اجتماع و اقتصادِ اروپا، تابع جهان‌بینی کلیسای کاتولیک بود. بر اساس این جهان‌بینی سیاست و اقتصاد به مذهب وابسته بود.

    برای آشنایی بهتر با وضعیت قرون وسطی به بررسی «شیوه زندگی اقتصادی» و «شیوه تفکر اسکولاستیک» می‌پردازیم.

    شیوه زندگی اقتصادی در قرون سطی

    در این زمان فئودالیسم بر اقتصاد اروپا حکم‌فرما شد. جامعه به دو طبقه ۱- اشراف و زمین‌داران ۲- کشاورزان وابسته به زمین‌ها (سِروها serfs) تقسیم می‌شد. طبقه اول از اشراف و روحانیون بزرگ تشکیل میشد. سران نظامی، جنگاوران، شوالیه‌ها و برده داران رومی که توانسته بودند زمین‌های خود را حفظ کنند اشراف (فئودال‌ها) بودند و این قدرت را داشتند که سروها را استثمار کنند.

    تمایز نظام فئودالی با نظام برده‌داری در این بود که کار سروها بازدهی بیشتری داشت نسبت به کاری که برده‌ها در زمان برده‌داری انجام می‌دادند. در ضمن، هرچند سروها هم آزاد نبودند اما در مجموع وضعیت بهتری نسبت به برده‌ها در یونان و روم داشتند. سروها با اینکه برای زنده ماندن به فئودال‌ها وابسته بودند اما کشتزاری با چند رأس چهار پا و ابزار کشت در اختیار داشتند تا برای خود روی آن کار کنند.

    در این زمان که فئودالیسم حاکم شد، کلیسا مال اندوزی را تقبیح و هرگونه علاقه‌مندی به ثروت و گرایش به مادیات را منع می‌کرد.

    کلیسا منابع اقتصادی متعددی داشت، به عنوان مثال باید همه زمین داران ده درصد محصول سالیانه خود را به کلیسا می‌دادند. منبع دیگر درآمد کلیسا عایدات ناش از اراضی و املاک وقفی بود.

    ساختار فئودالیسم بر مبنای دو طبقه – فئودال‌ها و سِروها- استوار بود اما در کنار آنها طبقه پیشه‌ور و سرمایه‌دار مشغول صنعت و بازرگانی بودند و نیز سازمان‌های مالی روم قدیم را در برخی مناطق حفظ می‌کردند. در همین زمان بود که عناصر یک نظام سرمایه‌داری خام نیز در دل فئودالیسم نمایان شد. تجارت، صرافی و انبارهای کالا اولین عناصر سرمایه‌داری بودند که از قرن ۱۳ و در زمان قرون وسطی پدید آمدند.

    جهان بینی و شیوه تفکر اسکولاستیک

    جامعه اروپا با تکیه بر آیین کلیسای کاتولیک «جهان بینی اسکولاستیک» را برای تبیین اهداف سیاسی و اقتصادی خود تجربه کرد.مفهوم «اسکولاستیک» به حکمت و فلسفه در قرون وسطی اشاره می‌کند. مدرسه دینی «اسکولا» بود و بنابراین افکار آن «اکولاستیک» نام گرفت. در این دوران بحث و مدرسه فقط در چهارچوب مدارس کاتولیک و افکار رایج تفکرات اسکولاستیکی بزرگترین عالمان دین مسیح بود. در این دوران اقصاد در سایه ارزش، اخلاق و مذهب قرار گرفت. همه عالمان زمان از جمله «سنت توماس آکویناس» از اتحاد دین با همه علوم صحبت می‌کردند و قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تنها برای کلیسا جایز می‌شمردند. در این دوران بود که تنها حاکمان بر حق جهان را عالمان کلیسا میدانستند و با هر ضد کلیسایی به مخالفت می‌پرداختند. جنگ‌های چند صد ساله صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان هم در همین دوران شکل گرفت.

    روش تحقیق علوم در این دوره بر اساس مذهب تعیین میشد و در واقع بیشتر دانشمندان سعی در ثابت کردن اصول گفته شده در کتب یا سخنان عالمان دین داشتند. در این دوره بود که بیان کردند «ایمان، بر علم مقدم است.» و به واسطه آن تفکرات و نظریات علمی را محدود کردند و آنها را بیهوده خواندند.

    گذر از قرون وسطی و مقدمه‌ای بر رنسانس

     این نوع از جهان بینی برای سال‌ها در اروپا جریان داشت تا سپس با ظهور رنسانس از بین رفت. عصر جدید با رنسانس شروع می‌شود. رنسانس (در لغت به معنای تولد مجدد) برای این استفاده شد تا نشان دهد قرون وسطی به اتمام آمده و جامعه اروپایی، کاملا، از عصر قدیم وارد دنیای جدیدی شده است. نهضت رنسانس پس از آغاز در سال ۱۴۵۳ میلادی تا پایان قرن شانزدهم در اروپا ادامه یافت.

    با شروع عصر جدید تحولات همه جانبه‌ای در زندگی اروپاییان پدید آمد. یکی از این ویژگی‌ها گرایش به شناخت مسائل علمی و فرهنگی است. با شروع عصر جدید، انسان خود را برای شناخت بهتر دنیای پیرامونش توانا دید.

    اوضاع اقتصادی در دوران رنسانس بهتر شد و تحولات عظیمی در تجارت میان کشورها به وجود آمد. در این دوران استفاده از روش‌های علمی برای دست یافتن به حقایق رونق یافت. در این دوران بود که مشخص شد که در هر یک از علوم، روش تحقیق خاصی وجود دارد و بدون استفاده از روش‌های علمی مناسب و مخصوص دستیابی به حقایق علمی آن حوزه امکان‌پذیر نیست.

    سرمایه داری که از قرن ۱۳ در دل فئودالیسم نمایان شده بود؛ در نیمه دوم قرن ۱۵ و بعد از «نهضت رنسانس» با جهشی بزرگ در همه جای اروپا ظاهر شد.

    پرهام پهلوان
    دانشجوی کارشناسی اقتصاد دانشگاه تهران

     

    تاریخ عقاید اقتصادی- قسمت چهارم… به زودی