• ۲۲ مهر ۱۴۰۳
  • آب و قحطی، بیابان شدن ایران از خوزستان شروع شد.

    آب و قحطی، بیابان شدن ایران از خوزستان شروع شد.

    در چند سال اخیر طرح‌های بهینه‌سازی مصرف آب‌های زیر زمینی بیش از پیش نادیده گرفته شده است. در این چند سال طرح‌های ۱۵گانه تعادل بخشی منابع آب به حاشیه رفت و حتی یک بند از قانون توسعه و بهینه‌سازی مصرف آب شهری و روستایی به طور موثر در مرحله اجرایی قرار نگرفت. امروز  این قحطی از خوزستان شروع شده است و این تازه اول مسیری است که انتهای آن به بیابان شدن ایران ختم  می‌شود، امروز آخرین فرصت برای استفاده از نخبگان ونظرات کارشناسی آن‌‌ها است.

    در ادامه یادداشت اکولیب را می‌خوانید در مورد بحران سازه‌ای کردن مدیریت بی‌آبی‌ها و کم‌آبی‌ها؛ چرا در مدیریت بحران، شیوه ناکارآمد سازه‌ای کردن، اولین مرحله اجرایی است، مشکلات مدیریت برنامه‌ریزی و مصرف آب از کجاست؟

    مسئله آب همیشه در کشور وجود داشته است اما مدیران کشور با خطا و آزمون و ساخت بدون مرز سدها و انتقال‌های نه به جای آب، خود و سازمان‌‌های وابسته خود را از محل فروش آب منتفع کردند و ضمن آن هیچگاه خود را موظف به طراحی و اجرای یک برنامه جامع ملی، آن هم در کشوری که روی کمربند خشک و نیمه‌خشک قرار دارد نمی‌دیدند.

    با توجه به اینکه ارزیابی اقتصادی تخریب سرزمین، در میان مدیران با تفکر سازه‌ای در وزارت نیرو وجود نداشته است، همواره طرح‌ها در جهت نابود کردن ایران جلو رفته است. مدیران وزارت نیرو خود را با اصطلاح غلط «تولیده کننده آب» گول زده‌اند و هیچ گونه اقدام آینده نگرانه برای حفظ حوضه‌های آبخیز واقعی مثل رویشگاه زاگرس نداشته‌اند.

    مثال روشن و دردناک مدیریت سازه‌ای وزارت نیرو را می‌توان  در سدسازی‌های بی‌رویه مشاهده کرد. ضمن اینکه اغلب این پروژه‌ها ارزیابی محیط زیستی و پیوست‌های اجتماعی مناسب نداشته‌اند در مواردی هم که مطالعات، اغلب فرمایشی، انجام شده‌اند دلایل سیاسی در مدیریت مشکل ساز شده‌اند. معضل سد کارون۳ نمونه واضح این آزمون و خطاها در مدیریت است که فاجعه امروز بی‌آبی خوزستان در پی آن پدید آمده است.

    علاوه بر آن چه ذکر شد، مشکل بعدی در مدیریت مصرف است، به خصوص در بخش کشاورزی که هیچ برنامه و اقدام ملی اثربخشی برای کنترل هدررفت‌های ویرانگر این بخش صورت نگرفته است. دکتر هژبر کیانی در این خصوص می‌فرمایند « اگر برنامه‌ای برای کنترل حداقل ده درصد از هدرروی‌های کشاورزی با اصلاح الگوی کشت و شیوه‌های رایج آبیاری اتخاذ شود، چند برابر به دارایی آب شرب هر استان اضافه می‌شود و ما مشکل کمبود آب در کشور و در هیچ استانی نخواهیم داشت.» لازم به ذکر است که راندمان مصرف آب در بخش کشاورزی ۳۰% است و این یعنی یک فاجعه بزرگ!

    با تدوین یک برنامه مشترک برای مسئله آب توسط قوای سه‌گانه و ضمانت اجرایی آن حتی در خشکسالی‌ها هم مشکل نخواهیم داشت. پیش‌نیاز چنین برنامه‌ای اصلاح سازوکارهای نابه‌جا موجود است، مثلا : انحلال شورای عالی آب، کاهش انحصارگری‌های وزارت نیرو، سرمایه‌گذاری بخشی از درآمدهای وزارت نیرو در بخش آبخیزبرداری برای حفظ پایداری منابع مثل رویشگاه‌ها.

    جانمایی‌های غلط، به خصوص در استان‌های مرکزی کشور، باعث شده است که برخی صنایع در این مناطق از آب شرب برای منظورهای صنعتی استفاده کنند که علاوه بر هدررفت زیاد، کمبود آب شرب را به اشتباه گزارش می‌دهد و مدیریت برنامه‌ریزی  در مناطق مرکزی کشور را سخت می‌کند. این معضل باعث نیاز انتقال آب از سرشاخه‌ها به این مکان‌های به اشتباه صنعتی شده می‌شود که نتیجه انتقال آب از سرشاخه‌ها، بحران امروز خوزستان است، انتقال نابه‌جا، به نام شرب و به کام صنعت‌گر!

    جنگ آب

    جنگ آب ساخته و پرداخته ذهن وزارت نیرو و همان شرکت‌های وابسته‌ای است که راه مقابله با این جنگ را سدسازی و پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ها تعریف می‌کنند تا از درآمدهای هنگفتی که در این طرح و پروژه‌ها وجود دارد بهره‌مند شوند. چه منطق و استدلال سالمی قانع می‌شود که وقتی فقط با کنترل ۱۰% از ۷۰% هدررفت بخش کشاورزی مشکل کشور حل می‌شود نگران جنگ آبی باشیم؟ کنترل هدررفت بخش کشاورزی علاوه بر حل مشکل کم‌آبی در ایران می‌تواند ما را به آینده بخش کشاورزی نیز امیدوار کند.

    مشکلات آب در منطقه مختص ایران نیست اما کشورهای همسایه به خوبی از پس مدیریت آن‌ها برآمده‌اند، عمده کارهایی که انجام می‌دهند در خصوص آموزش‌ها و برنامه‌های فرهنگی است، همان چیزی که در وزارت نیروی ما جایی ندارد.

    همه آن چه که ذکر شد، در یک فعالیت حقیقی و شفاف قابل ارزیابی است، امید است که سو مدیریت‌ها برطرف شوند و هر چه زودتر جلوی بیابان شدن ایران گرفته شود، دریغ است ایران که ویران شود …

    پرهام پهلوان، دانشجوی کارشناسی اقتصاد دانشگاه تهران.